ابواصباح گوید روزی امام صادق ع از مادرش یاد کردو.گفت او صدبقه. بسیار رایتگو و در خانه ودر خاندانامام حسن ع زنی او دیده نشد 2 امام صادق ع فرمود جابربن عبدالله انصاری.اخرین کس از اصحاب پیغمبر ص بود که زنده مانده بودو او مر دی بودکه تنها بما اهلبیت. متوجه بود در مسجد پیغمبرمینشست عمامه سیاهی دورسر میبست و فریاد میزد یا باقرالعلم یاباقرالعلم اهل مدینه میگفتند جابر هذیان مبگوبد مبگفت نه بخدا من هذیان نمیگویم بلکه من از پیغمبر ص شنیدم میفرمود تو بمردی از خاندان من میرسی که هشام و هممایل من است و علم را میشکافد و توضیح و تفریح و تشریع میکند اینست سبب انچه مبگویم راوی گوید روزی جابر از یکی از کوچهها مدبنه که درانمکتب خانه یی بود مبگذشت و محمد بن علی ع. برای کاری انجا بود زیرا در هیچ روایت و تاریخی نرسیده که امام برای دانش اموزی بمکتب رود چون جابر نگاهش باو افتاد گفتای پسر پیش بیا او پیش امد سپس گفت بر گرد او بر گشت جابر گفت سوگند بانکه جانم در دست اوست شمایل این مس. شمایل پیغمبر استای پیر اسم تو چیست گفت اسمم محمد بن علی بن الحسین است جابر بسوبش رفت وسزش. رابوسی ومیگفت پدر و مادربقربانت پدرت رسولخدا ص سلامت میرسانبد. چنبن میگفت محمدبن علی بن الحسین هراسان بسوی پدر امد وگزارش را بیان. کرد زین العابدین ع فرمود پسر جان راستی جابر چنبن کاری کرد گعت اری فرمود. پسر جان در خانه بنشین ریرا او بر خلاف تقیه رفتار کرد چون دشمنا و مخالفین.ترا خواهند شناخت ومنزلت و کرامت ترا نزد خدا پیغمبرحواهند دانست
بازدید : 743
سه شنبه 19 اسفند 1398 زمان : 11:34